به گزارش مشرق، شرایط باشگاه استقلال چه به لحاظ نتیجهگیری و چه به لحاظ مدیریتی، شرایط آرام و پایداری نیست. از مسائل فنی و نتیجهگیری که جای آن در این مقال نمیگنجد که بگذریم، به اتفاقاتی که در چند ماه اخیر در بحث انتصاب افراد در باشگاه استقلال رخ داده، میرسیم که جای بحث و بررسی فراوان دارد. اصولاً انتخاب افراد برای حضور در دو باشگاه استقلال و پرسپولیس همواره محل بحث بوده اما اتفاقات رخ داده در مدت اخیر در استقلال به نوعی، شاهبیت ماجرا بوده است.
در واقع شاید دولتهای مختلف سعی کردهاند افراد مدنظر خود را به هیئت مدیره یا ارکان دیگر استقلال و پرسپولیس وارد کنند اما وقتی که برخی افراد با سوابق خاص وارد این باشگاهها میشوند و همحزبیهای وزیر ورزش در پرسپولیس و استقلال پست میگیرند، باید به خیلی چیزها شک کرد.
هفته گذشته فردی به عنوان سرپرست روابط عمومی باشگاه استقلال انتخاب شد که سوابقش کاملا مشخص بود؛ فردی هتاک به ارکان نظام که در گذشته هر چه دلش خواسته، گفته و اکنون در یک باشگاه دولتی پست میگیرد! این فرد میتواند برای خودش یا یک مجموعه خصوصی کار کند اما اینکه به ارکان نظام بیاحترامی کنی و سپس در باشگاهی دولتی پست بگیری، از آن دسته اتفاقاتی است که تنها از پس وزارت ورزش و مسئولان کنونی استقلال برمیآید.
بیشتر بخوانید:
عضو هیات مدیره استقلال فقط کری خوانده
نکته جالب اینجاست که رزومه و سابقه یک فرد برای حضور در چنین پست مهمی در یک باشگاه دولتی، مورد بررسی قرار میگیرد و عموماً این انتخابها با هماهنگی وزارت ورزش انجام میشود، حال چگونه است که وزیر ورزش که اطرافیانش او را «دایرهالمعارف» میخوانند اجازه حضور چنین فردی را در باشگاه استقلال صادر میکند جای شبهه دارد و این سؤال را مطرح میکند که آیا پای سیاسیکاری در میان است؟ آیا قرار است با انتخاب این افراد نوعی دهنکجی به برخی چیزها صورت بگیرد؟
ماجرا زمانی بیشتر رنگ و بوی سیاسیکاری به خود میگیرد که بدانیم حجت نظری عضو هیئت مدیره استقلال، همحزبی وزیر ورزش بوده است. حجت نظری یک فعال سیاسی است و عضو حزب اعتماد ملی. مسعود سلطانیفر هم عضو همین حزب بود و پس از اینکه مهدی رسولپناه دیگر همحزبی خود را به باشگاه پرسپولیس فرستاد، نظری را هم راهی ساختمان باشگاه استقلال کرد.
رقم خوردن این اتفاقات و در نهایت پست گرفتن یک فرد هتاک در استقلال که از نظر سیاسی، همطیف و همراه وزیر ورزش محسوب میشود، این سؤال را به وجود میآورد که دلیل این مهرهچینیها چیست و چه کسی در پشت پرده در حال هدایت موضوع است؟ آیا احمد سعادتمند به عنوان مدیرعامل پای افراد هتاک را به باشگاه باز کرده یا به او در این باره توصیه شده است؟ آیا مدیرعامل استقلال با اراده، شناخت و خواست قلبی خود چنین انتصابی انجام داده یا چنین چیزی به او دیکته شده است؟ البته که در هر دو صورت چیزی از قصور سعادتمند کم نمیشود چرا که او به عنوان مدیرعامل در باشگاه استقلال باید پاسخگوی اتفاقات و انتصاباتش باشد حتی اگر تحت فشار، موضوعی را قبول کرده است.
به نظر میرسد با این اتفاقات و انتصابات شائبهدار، استقلال همچنان روزهای پرتلاطمی را سپری کند. شاید برخی مسئولان و مدیران وزارت ورزش و باشگاه استقلال هنوز متوجه نشدهاند که این تیم در کشور جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و هر فردی با هر سابقهای نمیتواند در این باشگاه مسئولیت بگیرد. شاید هم میدانند و خودشان را به ندانستن زدهاند که در این صورت باید فکر دیگری به حالشان کرد.