به گزارش مشرق، تا وقتی علیرضا بیرانوند دروازهبان پرسپولیس بود، آب در دل هواداران این تیم تکان نمیخورد. بالاخره صاحب یک گلر خوب شده بودند و بیرانوند نیز همزمان، گلر اول تیم ملی بود. البته برانکو به همین مقدار هم بسنده نکرد و یکی از هموطنان خودش را به ایران آورد تا روی نیمکت بنشیند. بوژیدار رادوشویچ در تمام این سالها، هرگز به نیمکتنشینی اعتراضی نداشت و معمولاً هر وقت درون زمین بود، عملکرد خوبی از خودش برجا میگذاشت.
بیشتر بخوانید:
روایت شیرینِ تاریخ برای پرسپولیس
وقتی بیرانوند رفت، رادو گلر فیکس تیم شد. پرسپولیسیها فکرش را هم نمیکردند که جدایی بیرو تا این حد باعث ضعف خط دروازهشان شود که در برخی بازیها، با اشتباه مفرط دروازهبان کروات ببازند یا سه گل از گلگهر دریافت کنند. بعد هم ماجرای دربی حذفی پیش آمد و سرخها بازنده شدند. در آن زمان، یحیی گلمحمدی و همکارانش به جای حمایتهای غلط از رادو و دست روی دست گذاشتن، به فکر راه چاره افتادند و حامد لک را به تیمشان اضافه کردند.
در نگاه اول، حامد لک یک دروازهبان پرحاشیه به حساب میآمد که اگر به پرسپولیس بیاید، هر روز دعوا درست میکند. بعد هم گفتند به لحاظ فنی، نکته خاصی نداشته که بتوان در موردش صحبت کرد، اما به هر حال اینطور نبود که گلمحمدی بگوید باری به هر جهت بازیکن میگیریم و با رادو به زمین میرویم و اگر جواب نداد، با لک، کارها را ادامه میدهیم. حالا در همین ۵ بازی انجام شده پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا ثابت شد خرید لک، نه تنها خیال پرسپولیسیها را از خط دروازه راحت کرده بلکه به ذهنیت گلمحمدی نظم بخشیده است؛ رادو باز هم یک گلر ذخیره باانگیزه است، جای بیرانوند با کلینشیتهای لک پر شد، پرسپولیس در پستی که بازیکن از دست داد، یک بازیکن دیگر گرفت و به لحاظ فنی، لک نشان داد یک ستاره آسیایی است.
حالا با همین عینک به شرایط استقلال نگاه کنید؛ تا قبل از پایان فصل هجدهم، استقلال دو دروازهبان داشت. سیدمهدی رحمتی، باتجربه و کاپیتان تیم بود که بهتر از هر سرمربی دیگری میتوانست جو داخلی تیم را مدیریت کند. روی نیمکت نیز، سیدحسین حسینی مینشست که بمب انگیزه بود تا حدی که وقتی نوبت بازی گرفت، رکورد کلینشیت در تاریخ فوتبال ایران را شکست. بعد که رحمتی رفت، باشگاه برای پر کردن جای خالی این بازیکن چه کرد؟ حتی یک گلر دوم خوب هم جذب تیم نشد. استقلال در خط دروازه دچار ضعف مفرط شد. حالا دیگر نه رحمتی بود که تیم را جمع کند و نه حسینی در قواره یک کاپیتان میدرخشید. او به عنوان بزرگتر تیم، گلهایی میخورد که باقی ارکان تیم را بیانگیزه میکرد.
حسینی پشتسر خود هیچ محرکی برای انگیزه بخشیدن به پیشرفت نمیدید و گلر دوم تیم هم در سطحی نبود که بتواند اعتماد کادر فنی پرتغییر استقلال را جلب کند و جای حسینی را بگیرد. سَمیترین اتفاق در این میان، رفتار یکی، دو تن از مربیان تیم بود. آنها در بدترین روزهای حسینی نیز، این دروازهبان را بهترین گلر فوتبال ایران میدانستند و اعتقاد داشتند هیچ دروازهبانی بهتر از او در لیگ وجود ندارد! حمایت مربی از بازیکن همیشه خوب است، اما گاهی حمایت میتواند در قالب شوک دادن به بازیکن باشد؛ شوکی مثل نیمکتنشینی، اما مربیان استقلال که اتفاقاً همگی باتجربه بودند، با اینکه میدیدند حسینی وارد یک بحران واقعی شده و نیاز به فضایی برای خلاص شدن از این حجم از انتقاد دارد، نه تنها اقدام به جذب دروازهبان جدید نکردند، بلکه حتی برای تنوع نیز، حسینی را برای مدتی روی نیمکت نبردند تا شاید روحیه اش تغییر کند و به یک ستاره تبدیل شود.
این تفاوت نگرش بین مربیان دو تیم است که باعث پیشرفت پرسپولیس و پسرفت استقلال میشود. در باشگاهی، همه میدانند که اصول فوتبال میگوید وقتی یک بازیکن در یک پست از دست دادی، بازیکن بهتری برای آن پست جذب کن و در باشگاه دیگری میگویند دروازهبان ما هرچه گلهای بدتری بخورد، بیشتر مورد حمایت ما قرار میگیرد!
در یک کلام پرسپولیس وقتی دید رادوشویچ بعد از رفتن بیرانوند افت کرده سریع دروازهبان جدیدی گرفت، اما استقلال ماهها دست روی دست گذاشت و وقتی هم گلر خرید نتوانست از او استفاده کند!